محل تبلیغات شما

ازنشانه های نفوذ و منزلت جماعت صوفیان در میان خلق بنای  سلسه جلیله صفویان می باشد که جمله پادشاهان آن در کنار تدبیر و حکمت ملک داری به توکل و رضای مشیت الهی اهتمام می ورزیدند. در این میان شاه سلطان حسین(رضی ا.) شهره است که در غائله افغان ها به رضای الهی رضایت داد و جاه و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد.  

منقول است روز قبل از غلبه افغان ها بر اصفهان در اندرون می گردید و می گفت: ما شکر نعمت خدای را به جا نیاوردیم و راه اختلاف و تفرقه پیش گرفتیم و اکنون به این مصیبت گرفتار آمدیم. چاره ای نیست جز اینکه به قضای الهی گردن نهیم و کفاره گناه خویش را با تسلیم تاج و تخت به افغان ها بپردازیم.

گویند سلطان رخت شاهی از تن به در آورده و خرقه پوشان نوحه می خواند و الوداع می گفت. مردم و سپاهیان نیز الوداع گویان بر سر و سینه می زدند و همچون ظهرعاشورای سالار شهیدان صدای شیون دسته های عزاداری به آسمان می رفت چنانکه افغان های مقیم جلفا نیز صدایشان را شنیدند و پنداشتند شور جنگ است، لیکن چون فهمیدند صدای گریه و زاری است آسوده خاطر شدند.

  جمعی از سرداران بر خلاف رای سلطان آهنگ جنگ کردند و چون سپاهیان را به عدد و روحیه کفایت ندیدند صلاح دیدند درب سلاح خانه را به روی مردم کوچه و بازار بگشایند و آنها را به رزم خصم بفرستند. آن روز تعداد زیادی از شیعیان که هیچ آشنائی با فنون جنگی نداشتند به شهادت رسیدند.  افغان ها که به صورت و سیرت همچون مغولان بودند بعد از تصرف شهر این اندک مقاومت را بهانه کرده و بیشتر ساکنین اصفهان را از دم شمشیر گذراندند و سلطان را نیز چندی بعد مظلومانه در حال سجده از قفا سر بریدند.

بدون توضیح(برشی از یک داستان)

در شهادت سلطان حسین شاه صوفیان

سلطان ,ها ,افغان ,الهی ,نیز ,های ,را به ,افغان ها ,خویش را ,می گفت ,سلطان حسین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طایفه زهراکار نوادگان اتابکان لُر کوچک afsaneye1900